زبانحال حضرت قاسم با سیدالشهدا علیهالسلام
شاعر : علیرضا خاکساری
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع
قالب شعر : ترکیب بند
مشتاق میدان رفـتنم رخصت عموجان سر میدهـم پای تو بینـوبت عموجان
آئـیـنهدار غـیـرتاللهـم که جاری است در رگ رگ من جای خون غیرت عموجان
من وارث شیـر جـمل هـستم مگـر نه؟ مثل پـدر دارم دل و جـرأت عمو جان
جـای کـلاه جـنــگــیام عــمـامـه دارم یک پا حسن هستم در این هیبت عموجان
الموت احلی من عـسل یعنیکه شیرین باشـد بـرایم مـرگ با عـزّت عـموجان
جـای زره لـطـفی بـکـن دیـگـر بـرایم فکر کفن بـردار بیزحـمت عـمـوجان
پای تو را بوسـیدم و افـسوس از اینکه دیگر ندارم بیش از این فرصت عموجان
با اکـبـرت فـرقـی نــدارم مـیگــذاری در معرکه صورت بر این صورت عموجان
طـعـم غــلاف بـیهـوایـی را چـشـیـدم دیـگـر نـدارد بـازویـم قـوت عـموجان
این فـرقۀ خـونریـز سنگانـداز کوفه از کـشـتـن ما میبـرد لـذت عـمـوجان
خـوشبـخـت از آنم میشوم قـربانی تو
دلـشــوره دارم بـابـت پـیــشــانـی تــو
لشگر که بغضش شد فراهم حمله میکرد شیطان پرستی هم مصمم حمله میکرد
گفـتـم انـابن المصـطـفی امـا ابـوجـهـل سـوی رسـول الله خـاتـم حـمـله میکرد
الله اکـبــر نــقـش روی بـیــرقــم بــود بیاعـتـنـا حتی به پـرچـم حمله میکرد
آئــیــنـۀ روی عــلـی بــودم کــه دیــدم مـردی شـبـیـه ابن مـلجـم حمله میکرد
تا بـشـکـنـد مـثـل دلــم فــرق ســرم را میآمد از نزدیک و محکم حمله میکرد
از کـینهتـوزان جـمل بود آنکه با غیظ سـمت حـسنهای مـجـسم حمله میکرد
با نـیّت مـهـمـاننـوازی کـوچـه وا شـد کوفی به جای خـیر مقـدم حمله میکرد
تنهـا نه آن تـازه نـفـسهـایی که بـودند تا پـیـرمـردی بـا قـد خـم حـمله میکرد
راه نـفـس را تـا بــبــنــدد در گــلــویـم یک طایفه پـشت سر هـم حمله میکرد
با قصد قربت سمت من نیزه میانداخت هر کس میان معـرکه کـم حمله میکرد
چشم کـبـود من دلـیل اشک زهـراست
فـرق شکسته هم یـقـیـناً ارث مولاست
|